تابستان 90 و خاطره ها و عکسها
شنبه اول مرداد صبح زود بعد از نماز صبح، من و بابا تو دختر گلم رو حاضر کردیم و چمدان و وسایل سفر رو به کمک عرفان عزیزم توی ماشین گذاشتیم و راه افتادیم . مقابل منزل مامانی توقف کردیم تا دایی جون هم مسافراشو سوار کنه و راه افتادیم . مقصد ویلای باصفای رامسر بود که از طرف محل کار مامان بهمون داده بودند . جای بسیار باصفا و تر و تمیزیه . همه نوع امکانات و لوازم منزل در اون جا فراهمه. حیاط باصفا و بزرگ و سرسبزی هم داره . تا چهارشنبه صبح که از اونجا برگشتیم ،چند روز خوب رو با کلی خاطره خوب پشت سر گذاشتیم و به دعوت عمو که ب...